چون صبا نکهت آن زلف پریشان آرد
|
|
دل پر درد مرا مژدهی درمان آرد
|
جان بشکرانه کنم پیشکش خدمت او
|
|
هر نسیمی که مرا مژدهی جانان آرد
|
چه تفاوت کند از نکهت انفاس نسیم
|
|
بلبل دلشده را بوی گلستان آرد
|
زلف چوگان صفت ار حلقه کند بر رخسار
|
|
هر زمان گوی دلم در خم چوگان آرد
|
هر که را دست دهد حاصل اوقات عزیز
|
|
حیف باشد که بافسوس بپایان آرد
|
در ره عشق مسلمان حقیقی آنست
|
|
که به زنار سر زلف تو ایمان آرد
|
زاهد صومعه را هر نفسی مست و خراب
|
|
نرگس مست تو در حلقهی مستان آرد
|
اگر از چشمهی نوش تو زلالی یابد
|
|
کی خضر یاد بد آب چشمهی حیوان آرد
|
باز صورت نتوان بست که نقاش ازل
|
|
صورتی مثل تو در صفحهی امکان آرد
|
دیگران سبزه ز گلزار ببازار برند
|
|
خط سبزت بچه رو سبزه ببستان آرد
|
گرخیال سر زلف تو نگیرد دستم
|
|
کی دل خستهی من طاقت هجران آرد
|
هر که با منطق خواجو کند اظهار سخن
|
|
در به دریا برد و زیره به کرمان آرد
|