مکن هرگز حوالت سوی فردا | که حال و قصهی فردا ندانی |
□
چونت نپرسم بگویی اینت کراهت | چونت بخوانم نیایی اینت گرانی | |
دعوی دانش کنی همیشه ولیکن | هیچ ندانی ورا که هیچ ندانی |
□
اگر بد گمان گشتی ای دوست بر من | نیازارم از تو بدین بدگمانی | |
ز خود ایمنم زان که عیبی ندارم | ز تو ایمنم زان که عیبی ندانی |