توصیف روح در بدن

ز آبادانی دنیا بکردی دین خود ویران نه آگاهی که آبادانی ایدون هست ویرانی
به پیش آدم شرعی سجود انقیاد آور گر از شبهت نه چون ابلیس بر پیکار عصیانی

بمیر ای حکیم از چنین زندگانی ازین زندگانی چو مردی بمانی
ازین زندگی زندگانی نخیزد که گر گست و ناید ز گرگان شبانی
درین زندگی سیر مردان نیاید ور آید بود سیر سیرالسوانی
برین خاکدان پر از گرگ تا کی کنی چون سگان رایگان پاسبانی
به بستان مرگ آی تا زنده گردی بسوز این کفن ژنده‌ی باستانی
رهاند ترا اعتدال بهارش ز توز تموزی و خز خزانی
از آن پیش کز استخوان تو مالک سگان سقر را کند میهمانی
به پیش همای اجل کش چو مردان به عیاری این خانه‌ی استخوانی
ازین مرگ صورت نگر تا نترسی ازین زندگی ترس کاکنون در آنی
که از مرگ صورت همی رسته گردد اسیر ارغوان و امیر ارغوانی
به درگاه مرگ آی ازین عمر زیرا که آنجا امانست و اینجا امانی
به گرد سرا پرده‌ی او نگردد غرور شیاطین انسی و جانی
به نفسی و عقلی و امرت رساند ز حیوانی و از نباتی و کانی
سه خط خدایند این هر سه لیکن ازین زندگی تا نمیری ندانی
ز سبع سماوات تا بر نپری ندانی تو تفسیر سبع‌المثانی
ازین جان ببر زان که اندر جهنم نه زنده نه مرده بود جاودانی
نه جانست این کت همی جان نماید منه نام جان بر بخار دخانی
پیاده شو از لاشه‌ی جسم غایب که تا با شه جان به حضرت پرانی