احسنت یا بدرالدجی لبیک یا وجهالعرب
|
|
ای روی تو خاقان روز وی موی تو سلطان شب
|
شمسالضحی ایوان تو بدر الظم دیوان تو
|
|
فرمان همه فرمان تو ای مهتر عالی نسب
|
خه خه بنامیزد مهی هم صدر و بدر درگهی
|
|
از درد دلها آگهی ای عنصر جود و ادب
|
فردوس اعلا روی تو حکم تجلی کوی تو
|
|
ای در خم گیسوی تو جانها همه جانان طلب
|
صدر معین را سر تویی دنیا و دین را فر تویی
|
|
بر مهتران مهتر تویی از تست دلها را طرب
|
رویت چو «طاها» طاهرست «و اللیل» مویت ظاهرست
|
|
امر «لعمرک» ناظرست دریا ک پاک آمد لقب
|
برنه قدم ای شمع دین بر شهپر روحالامین
|
|
کرو بیانت بر یمین روحانیانت دست چپ
|
نازان ز قربت جد و عم، خرم به دیدارت حشم
|
|
بنمای هان ای محتشم قرب دو عالم در دو لب
|
گر از تو نشنیدی صلا شمع نبوت بر ملا
|
|
خورشید بفگندی قبا ناهید بشکستی قصب
|
هستی سزای منزلت هم ابتدا هم آخرت
|
|
آری عزیز مملکت هستی تو ملکت را نسب
|
در جام جانها دست کن چون نیست کردی هست کن
|
|
ما را ز کوثر مست کن این بس بود ماء العنب
|
بر یاد او کن جام نوش چشم از همه عالم بپوش
|
|
گندم نمای جو فروش آخر مباش ای بوالعجب
|