بهار دل دوستدار علی
|
|
همیشه پر است از نگار علی
|
دلم زو نگار است و علم اسپرم
|
|
چنین واجب آید بهار علی
|
بچن هین گل، ای شیعت و خسته کن
|
|
دل ناصبی را به خار علی
|
از امت سزای بزرگی و فخر
|
|
کسی نیست جز دوستدار علی
|
ازیرا کز ابلیس ایمن شده است
|
|
دل شیعت اندر حصار علی
|
علی از تبار رسول است و نیست
|
|
مگر شیعت حق تبار علی
|
به صد سال اگر مدح گوید کسی
|
|
نگوید یکی از هزار علی
|
به مردی و علم و به زهد و سخا
|
|
بنازم بدین هر چهار علی
|
ازیرا که پشتم ز منت به شکر
|
|
گران است در زیر بار علی
|
شعار و دثارم ز دین است و علم
|
|
هم این بد شعار و دثار علی
|
تو ای ناصبی خامشی ایرا که تو
|
|
نهای آگه از پود و تار علی
|
محل علی گر بدانی همی
|
|
بیندیشی از کار و بار علی
|
مکن خویشتن مار بر من که نیست
|
|
تو را طاقت زهر مار علی
|
به بیدانشی هر خسی را همی
|
|
چرا آری اندر شمار علی؟
|
علی شیر نر بود لیکن نبود
|
|
مگر حربگه مرغزار علی
|
نبودی در این سهمگن مرغزار
|
|
مگر عمرو و عنتر شکار علی
|
یکی اژدها بود در چنگ شیر
|
|
به دست علی ذوالفقار علی
|
سه لشکر شکن بود با ذوالفقار
|
|
یمین علی با یسار علی
|
سران را درافگند سر زیر پای
|
|
سر تیغ جوشن گذار علی
|
نبود از همه خلق جز جبرئیل
|
|
به حرب حنین نیزهدار علی
|