با مال و سپاهی ز دین و دانش | هرچند که بیمال و بیسپاهی | |
ور دانش و دین نیستت به چاهی | هرچند که با تاج و تخت و گاهی | |
ای مانده به کردار خویش غافل | از امر الهی و از نواهی | |
از جهل قویتر گنه چه باشد؟ | خیره چه بری ظن که بیگناهی؟ | |
از علم پناهی بساز محکم | تا روز ضرورت بدو پناهی | |
پندی بده ای حجت خراسان | روشن که تو بر چرخ فضل ماهی | |
هرچند که از دهر با سفاهت | با ناله و با درد و رنج و آهی | |
زیرا که تو در شارسان حکمت | با نعمت و با مال و دست گاهی |