مردم نبود صورت مردم حکما اند

مردم نبود صورت مردم حکما اند دیگر خس و خارند و قماشات و دغااند
اینها که نیند از تو سزای که و کهدان مرحور وجنان راتو چه گوئی که سزااند؟
باندوه چرایند شب و روز بمانده از چون و چرا زانکه ستوران چرااند
این خیل چرا چویند و زخیل چراجوی این خلق بداندیش کزین گونه جرااند
در عالم انسانی مردم چو نبات است اینها چون ریاحین‌اند آنها چو گیااند
در دست شه اینها سپرغمند کماهی در پیش خر آنها چو گیاهند و غذااند
گر تو سپر غمی شوی، این پور، به طاعت آنهات گزینند که بر ما امرااند
دانا بر من کیست جز آنها که در امت خیرالبشراند و خلف اهل عبااند؟
ایشان که به فرمان خدا از پدر و جد میمون خلفااند و بر امت خلفااند
آنها که به تایید الهی به ره دین اندر شب گم راهی اجرام سمااند
آنها که مرایشان را اندر شرف و فضل مردان و زنان جمله عبیداند و امااند
آنها که به تقدیر جهان داور ما را از درد جهالت به نکو پند شفااند
آنها که جهان را به چراغی که خداوند بفروختش اندر شب دین روی ضیااند
آنها که گوااند بر این خلق و برایشان زایزد پدر و جد بحق عدل گوااند
آنها که زپاکیزه نسب شیعت خود را از حوض جد خویش و نیا آب سقااند
آنها که گه حمله به تایید الهی چون ما ز ستوران چراینده جدااند
آنها که بریشان ما را همه هموار میراث نیائیم که میراث نیااند
آنها که چو محراب شریفند و مقدم دیگر به صفا جمله وضیعند و ورااند
حجاج و کریمان و حکیمان جهانند ویشان به ره حکمت قبله‌ی حکمااند
کعبه‌ی شرف و علم خفیات کتاب است ویشان به مثل کعبه‌ی رکن‌اند و صفااند