ای غریب آب غریبی ز تو بربود شباب

چون نیابد به گه گرسنگی کبک و تذرو چه کند گر نخورد مرد ز مردار کباب؟
جز که بر آروزی ناله‌ی زیر و بم چنگ کس نیارامد بر بی‌مزه آواز رباب
پر شود معده‌ی تو، چون نبود میده، ز کشک خوش کند مغز تو را، چون نبود مشک، سحاب
ای خردمند چه تازی سپس سفله جهان همچو تشنه سپس خشک و فریبنده سراب؟
گر عذاب آن بود ای خواجه کزو رنجه شوی چون نرنجی ز جهان؟ گر نه جهان است عذاب؟
سربسر رنج و عذاب است جهان گر بهشی مطلب رنج و عذابش چو مقری به حساب
طلب رنج سوی مرد خردمند خطاست مشمر گرت خرد هست خطا را به صواب
تو چو خرگوش چه مشغول شده‌ستی به گیا نه به سر برت عقاب است و به گرد تو کلاب؟
پند کی گیرد فرزند تو، ای خواجه، ز تو چو رباب است به دست اندر و بر سرت خضاب؟
چون سزاوار عتابی به تن خویش تو خود کی رسد از تو به همسایه و فرزند عتاب؟
چون نخواهی تو ز من پند مرا پند مده بسته انگار مرا با تو بدین کار حساب
در خور قول نکو باید کردنت عمل تو ز گفتار عقابی و به کردار ذباب
قول چون روی برد زیر نقاب، ای بخرد به عمل باید از این روی گشادنت نقاب
سیم و سیماب به دیدار تو از دور یکی است به عمل گشت جدا نقره‌ی سیم از سیماب
قول را نیست ثوابی چو عمل نیست برو ایزد از بهر عمل کرد تو را وعده ثواب
عملت کو؟ به عمل فخر کن ایرا که خدای با تو از بهر عمل کرد به آیات خطاب
گرچه صعب است عمل، از قبل بوی بهشت جمله آسان شود، ای پور پدر، بر تو صعاب
چون نباشدت عمل راه نیابی سوی علم نکند مرد سواری چو نباشدش رکاب
جز به علمی نرهد مردم از این بند عظیم کان نهفته است به تنزیل درون زیر حجاب
چون ندانی ره تاویل به علمش نرسی ورچه یکیست میان من و تو حکم کتاب