حکیمان را چه می‌گویند چرخ پیر و دوران‌ها

به زیر قول چون مبرم نگر فعل چو نشترشان به سان نامه‌های زشت زیر خوب عنوان‌ها
ز بهتان گویدت پرهیز کن وانگه به طمع خود بگوید صد هزاران بر خدای خویش بهتان‌ها
اگر یک دم به خوان خوانی مرورا، مژده‌ور گردد به خوانی در بهشت عدن پر حلوا و بریان‌ها
به باغی در که مرغان از درختانش به پیش تو فرود افتد چو بریان شکم آگنده بر خوان‌ها
چنین باغی نشاید جز که مر خوارزمیانی را که بردارند بر پشت و به گردن بار کپان‌ها
چنین چو گفتی ای حجت که بر جهال این امت فرو بارد ز خشم تو همی اندوه طوفان‌ها؟
بر این دیوان اگر نفرین کنی شاید که ایشان را همی هر روز پرگردد به نفرین تو دیوان‌ها