ای میر! فخر ملکت شاه اجل تویی | زین زمان تویی و چراغ دول تویی | |
چون آفتاب چرخ به برج حمل تویی | هنگام ضعف، مر ضعفا را امل تویی | |
پرهیزگارتر ز معاذ جبل تویی | چه آنکه آشکاره و چه آنکه در نهان |
□
از جود در جهان بپراکند نام تو | گردد همی سپهر سعادت به کام تو | |
خورشید زد علامت دولت به بام تو | تا گشت دولت از بن دندان غلام تو | |
چون دید بر کمان تو حاسد سهام تو | از سهم آن سهام دوتا گشت چون کمان |
□
از نام و کنیت تو جهان را محامدست | وز فضل وجود تو همه کس را فوایدست | |
خصم تو هست ناقص و مال تو زایدست | کت بخت تابعست و جهانت مساعدست | |
تو آسمانی و هنر تو عطاردست | وان بیقرین لقای تو چون ماه آسمان |
□
با این نکو نیت که تو داری بدین صفت | دارد به کارهای تو سلطان تو نیت | |
زیر نگین خاتم تو کرد مملکت | بفزود هر زمانت یکی جاه و منزلت | |
این کار را ز اصل نکو بود عاقبت | آخر هزار بار نکوتر شود از آن |
□
تا آفتاب چرخ چو زرین سپر بود | تا خاک زیر باشد و گردون زبر بود | |
تا ابر نوبهار مهی را مطر بود | تا در زمین و روی زمین بر، نفر بود | |
تا وقت مهرگان همه گیتی چو زر بود | از آب تیر ماهی و از باد مهرگان |
□
عمرت چو عمر نوح پیمبر دراز باد | همچون جمت به ملک همه عز و ناز باد | |
پیشت به پای صد صنم چنگساز باد | دشمنت سال و ماه به گرم و گداز باد | |
بر تو در سعادت همواره باز باد | عیش تو باد دایم با یار مهربان |