گویی محمود بود بیش ز مسعود؟ | نینی مسعود هست بیش ز محمود | |
همچو سلیمان که بیش بود ز داوود | بیشتر از زال بود رستم بن زال |
□
باش! که آن پادشه هنوز جوانست | نیمرسیده یکی هزبر دمانست | |
این رمهی گوسفند سخت کلانست | یک تنه تنها بدین حظیره شبانست | |
گرگ بر اطراف این حظیره روانست | گرگ بود بر لب حظیره علی حال |
□
گرگ یکایک توان گرفت، شبان را | صبر همیباید این فلان و فلان را | |
هر که همیخواهد از نخست جهان را | دل بنهد کارهای صعب و گران را | |
هر که بجنباند این درخت کلان را | از بر او مرغکان زنند پر و بال |
□
عاقبت کار نیک باید فردا | عاقبت کار، نیک باشد حقا | |
روی نهادهست کار شاه به بالا | دیدهی ما روشنست و کار هویدا | |
ایزد کردهست وعده با ملک ما | کش برساند به هر مراد دل امسال |
□
مملکت خانیان همه بستاند | بر در ما چین خلیفتی بنشاند | |
مرز خراسان به مرز روم رساند | لشگر شرق ار عراق در گذراند | |
باز ندارد عنان و باز نماند | تا نزند در یمن سناجق اقبال |
□
زود شود چون بهشت گیتی ویران | بگذرد این روزگار سختی از ایران | |
روی به رامش نهد امیر امیران | شاد و بدو شاد این خجسته وزیران | |
دست به می شاه را و دل به هژیران | دیده به روی نکو و گوش به قوال |
□
ای ملک! ایزد جهان برای تو کردهست | ما همه را از پی هوای تو کردهست | |
هر چه بکرد ای ملک سزای تو کردهست | نیکوکاری که او به جای تو کردهست | |
عالم خاک کف دو پای تو کردهست | عز و جل ایزد مهیمن متعال |