شهب همچو افکنده از نور نیزه | و یا چون ز چرخی فروهشته حبلی | |
سپردم بدین ناقه چونین قفاری | چو دانا که یازد به جدی ز هزلی | |
چو سهلی بریدم رسیدم به وعری | چو وعری بریدم رسیدم به سهلی | |
بر امید دیدار استاد فاضل | چراغ هدایات و نور تجلی | |
همش کنیت نیک و هم نام فرخ | همش نام پیغمبر رب اعلی | |
یکی نامداری که از پشت آدم | نیامد به افضال او هیچ فضلی |