در وصف بهار و مدح خواجه طاهر

عقل و دین آمرت گشت و گشت مامورت هوی عقل و دین مامور گردد، چون هوی آمر شود
از صیانت، هیچ با فاجر نیامیزی به هم هر که با فاجر نشیند، همچنان فاجر شود
دولت ضایر به گاه صلح تو نافع شود دولت نافع به گاه خشم تو ضایر شود
کهتر اندر خدمتت والاتر از مهتر شود شاعر اندر مدحتت والاتر از شاعر شود
تا موحد را دل اندر معرفت روشن شود تا منجم‌را دو چشم اندر فلک ناظر شود
طالع مسعود پیش بخت تو طالع شود طایر میمون فراز تخت تو طایر شود