گفته امت مدحتی، خوبتر از لعبتی | سخت نکو حکمتی، چون حکم بن معاذ | |
جایزه خواهم یکی، کم بدهی اندکی | ور ندهی بیشکی، ز ایزد خواهم عیاذ | |
سیم تو زی من رسید، جامه نیامد پدید | جام بباید کشید، جامه ببایدت داد | |
هست در آن بس کشی جامه ز تن برکشی | برفکنی برکشی بندهات را برچکاد | |
بنده بنازد بدان، سر بفرازد بدان | کس نگذارد بدان چون بچه بایست شاد | |
تا طرب و مطربست، مشرق و تا مغربست | تا یمن و یثرب است، آمل و استار باد | |
بنشین خورشیدوار، می خور جمشیدوار | فرخ و امیدوار چون پسر کیقباد |