در ستایش پروردگار

به ترتیبی نهاده وضع عالم که نی یک موی باشد بیش و نی کم
تمنا بخش هر سرکش هواییست جرس جنبان هر دلکش نواییست
چراغ افروز ناز جان گدازان نیازآموز طور عشق بازان
کلید قفل و بند آرزوها نهایت بین راه جستجوها
اگر لطفش قرین حال گردد همه ادبارها اقبال گردد
وگر توفیق او یک سو نهد پای نه از تدبیر کار آید نه از رای
در آن موقف که لطفش روی پیچ است همه تدبیرها هیچ است، هیچ است
خرد را گر نبخشد روشنایی بماند تا ابد در تیره رایی
کمال عقل آن باشد در این راه که گوید نیستم از هیچ آگاه