ز هجران تو پیچد سبحه برخویش | به کارش سد گره از دوریت بیش | |
به خارستان حرمان تو مسواک | ز هجر آن دو لب بنشسته بر خاک | |
به جست وجوی تو خم گشته محراب | مصلا بر زمین افتاده بیتاب | |
به یاد مقدمت ای قبلهی دین | ز غم سجاده دارد بر جبین چین | |
ز پایت تا جدا افتاد نعلین | به خاک ره ز پا افتاده نعلین | |
از آن سر مانده بر دیوار منبر | که او را چون تو سروی رفته از سر | |
ز هجرت جمله را از دست شد کار | زمان دستگیری گشت مگذار | |
شدند از دست محتاجان لطفت | بیاور آیتی از خوان لطفت | |
پی مهمانی این جمع محتاج | بیار آن تحفه کوردی ز معراج |