در ستایش ولی سلطان و بکتاش بیگ و قاسم بیگ

ای ظفر در رکاب دولت تو تهنیت خوان فتح و نصرت تو
مسند آرای ملک امن و امان قهرمان زمان ولی سلطان
تا بشارت زند به فتح تومهر گشته بر کوس چرم گاو سپهر
رایتت کز هر آفت است مصون نفتد عکسش اندر آب نگون
عزم تو چون عنان بجنباند راه سیارگان بگرداند
قهرت آنجا که در مصاف آید کار شمشیر از غلاف آید
هر کجا آورد سپاه تو زور پیل پنهان شود به خانه مور
بر صفی کان به جنگت آمده پیش مرگ خالی نموده ترکش خویش
بر سپاهی که با تو کرده جدل گشته دندانه دار تیغ اجل
لشکرت گر بر آسمان تازد آسمان با زمین یکی سازد
تیغ قهرت به باد پیمایی بر سر خصم کرده میرایی
چون کند حمله تو رو به عدو پشت کرده مخالف از همه رو
تیر باران تو کند ز شکوه زره تنگ حلقه در بر کوه
هر کجا تیغ تو سر افرازد نیزه آنجا منار سر سازد
خنجرت در غلاف فتنه بلاست چون زبان در دهان اژدرهاست
اژدر از دم به کوره تاب دهد تا حسامت به زهر آب دهد
سپرت کسمان نشان باشد لشکری را حصار جان باشد
دست یازی چو بر کمان ستیز مرگ خواهد ز تیر پای گریز
تیرت آنجا که پی سپر باشد دیده مور را خطر باشد
بوم و ملک تو خاک رستم خیز روبهش ضیغم هژبر ستیز