در ستایش حضرت علی «ع»

ز استقامت عدل تو در صلاح امور رود شرارت فطرت برون ز طبع شراب
کند ز تربیتت ذره کار آن خورشید که خاک تیره شود از فروغ آن زر ناب
تبارک اله از آن دلدل سپهر سیر که با براق یکی بود در درنگ و شتاب
سبکروی که ز سطح محیط کرده عبور چنانکه دایره ظاهر گشته بر سر آب
چو می‌رود حرکاتش ملایم است چنان که وقت نازکی نغمه جنبش مضراب
سپهر کوکبه شاها به دیگری چه رجوع مرا که خاک در تست مرجع از هر باب
سری که بهر سجود در تو داده خدای بر آستانه‌ی دیگر چرا نهم چو کلاب
دری که شد ز توکل گشوده بر رخ من به هیچ باب نبندد مفتح‌الابواب
چرا خورم غم روزی چو کرده روز اول تهیه‌ی سبب آن مسبب الاسباب
چو بی‌طلب رسد از مطبح تو روزی من چرا نخوانده به خوان کسی روم چو ذباب
به فکر مدح تو وحشی ز شر حادثه رست توان ز حادثه رستن بلی به فکر صواب
به گاه مدح تو از کثرت ورود سخن سزد اگر ز عطارد نمایم استکتاب
رسیده‌ام ز تو جایی که می‌کند آنجا مخدرات سخن جمله بی‌نقاب حجاب
کسی چگونه کند عیب بکر فکرت من که دست لطف تو از روی او کشیده نقاب
به زمره‌ای سر و کار است اهل معنی را نه از رسوم سخن با خبر نه از آداب
کنند زیر و زبر عالمی اگر به مثل کسی به گاه تکلم غلط کند اعراب
همیشه تا که به جلاب منقلب نشود ز انقلاب زمان در دهان مار لعاب
مخالف تو چنان تلخکام باد به دهر که طعم زهر دهد در دهان او جلاب