تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو
|
|
پاک از همه آلایشی عشق من و دامان تو
|
زینسان متاز ای سنگدل ترسم بلغزد توسنت
|
|
کز خون ناحق کشتگان گل شد سر میدان تو
|
از جا بجنبد لشکری کز فتنه عالم پرشود
|
|
گر غمزه را فرمان دهد جنبیدن مژگان تو
|
تو خوش بیا جولان کنان گو جان ما بر باد رو
|
|
ای خاک جان عالمی در عرصه جولان تو
|
سهلست قتل عالمی بنشین تو و نظاره کن
|
|
کز عهد میآید برون یک دیدن پنهان تو
|
بردل اگر خنجر خورد بر دیده گر نشتر خلد
|
|
آگه نگردم بسکه شد چشم و دلم حیران تو
|
وحشی چه پرهیزی برو خود را بزن بر تیغ او
|
|
آخر تو را چون میکشد این درد بی درمان تو
|