تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست | طاقت و صبر مرا حوصلهی خواری هست | |
با دلم هر چه توان کرد بکن تا بکشد | کز من و جان منش نیز مددکاری هست | |
میخرم مایه هر شکوه به سد شکر ز تو | من خریدار، گرت جنس دل آزاری هست | |
گرد زنجیر به مژگان ادب پاک کند | آنکه در قید کسش ذوق گرفتاری هست | |
ما به دامان تو نازیم که پاکست چو گل | ورنه در شهر بسی لعبت بازاری هست | |
شکر جورش کن و خشنودی او جو وحشی | که درازست شب حسرت و بیداری هست |