که از رنج پیری تن آگه نبود

تنم شد مرفه ز رنج عمل که آنگه ز دشمن مرفه نبود
در این مدت آسایشی یافتم که گه بودم آسایش و گه نبود
جدا گشتم از درگه پادشاه بدان درگهم بیش از این ره نبود
گرفتم کنون درگه ایزدی کزین به مرا هیچ درگه نبود