کرم کن بر من بیچاره گشته | چنین گرد جهان آواره گشته | |
ازین پس درد بر دردم میفزای | به سوی وصل یارم راه بنمای | |
دل ریش عبید از غم جدا کن | به فضل خویشتن کامش روا کن | |
خداوندا به حق پاکبازان | به سوز سینهی صاحب نیازان | |
که هرجا هست چون من مبتلائی | گرفتار کمند دلربائی | |
دل افکاری اسیری عشق بازی | به کوی عاشقی گردن فرازی | |
ز عقل و عاقبت بیگانه گشته | به سودای بتی دیوانه گشته | |
بده مقصود جان مستمندش | بکن داروی ریش دردمندش | |
چو من کس را مکن در عشق بیمار | به حق احمد معصوم مختار |