خسروا پیش که این طاق معلی کردند
|
|
سقف این طارم نه پایهی مینا کردند
|
هرچه بخت تو طلب کرد بدو بخشیدند
|
|
هرچه اقبال تو میخواست مهیا کردند
|
جود آواره و مرضی ز جهان گم شده بود
|
|
بازو و کلک تو این قاعده احیا کردند
|
پادشاهان به حریم تو حمایت جستند
|
|
شهریاران به جناب تو تولی کردند
|
از دم خلق روانبخش تو میباید روح
|
|
آن روایت که ز انفاس مسیحا کردند
|
چرخ را تربیت اهل هنر رسم نبود
|
|
این حکایت کرم جود تو تنها کردند
|
ای سراپردهی همت زده بر چرخ بلند
|
|
امرت انداخته در گردن خورشید کمند
|
تا زمین است زمان تابع فرمان تو باد
|
|
گوی گردان فلک در خم چوگان تو باد
|
والی کشور هفتم که زحل دارد نام
|
|
کمترین هندوی چوبک زن ایوان تو باد
|
شیر گردون که بدو بازوی خورشید قویست
|
|
بندهی حلقه به گوش سگ دربان تو باد
|
تیر کو ناظر دیوان قضا و قدر است
|
|
از مقیمان در منشی دیوان تو باد
|
جام جمشید چو در بزم طرب نوش کنی
|
|
زهره خنیاگر و برجیس ثناخوان تو باد
|
روز عید است طرب ساز که تا کور شود
|
|
خصم بد گوهر بدکیش که قربان تو باد
|
مدت عمر تو از حد و عدد بیرون باد
|
|
تا ابد دولت اقبال تو روز افزون باد
|