در مدح شاه شیخ ابواسحاق و شرح احوال خود و تضمین قطعه‌ای از ظهیر فاریابی

من از این پیش بیتکی سه چهار گفته‌ام زانچه هست لایق کار
نسخه‌ی آن برون کن از دیوان وقت فرصت به عزم عرض رسان
بنده بر وفق رای مولانا میکند بیتهای او انها
«عالمی برفراز منبر گفت که چو پیدا شود سرای نهفت
ریشهای سفید را ز گناه بخشد ایزد بریشهای سیاه
باز ریش سیاه روز امید باشد اندر پناه ریش سفید
مردکی سرخ ریش حاضر بود چنک در ریش زد چو این بشنود
گفت ما خود در این شمار نه‌ایم در دو گیتی به هیچ کار نه‌ایم
بنده آن سرخ ریش مظلوم است که ز انعام شاه محروم است
ملک او تا به حشر باقی باد مهر و ماهش ندیم و ساقی باد»