ایضا در مدح همو گوید

ز لطف و عنف تو رمزیکه باز میگفتند زبان کلک و سنان تو ترجمان کردند
چو تیغ قهر کشیدند در ازل آجال نخست بر سر خصم تو امتحان کردند
در آنزمان که به قدرت مهندسان قضا بنای شش جهت و هفت آسمان کردند
علو جاه ترا شاهی زمین دادند سپاه عدل ترا حامی زمان کردند
چو قصر قدر تو میساختند روز ازل حضیص پایه‌ی او فرق فرقدان کردند
فراز بام جلال تو پیر گردون را چو هندوان گه و بیگاه پاسبان کردند
به عهد عدل تو افسانه گشت در افواه حکایتی که ز دارا و اردوان کردند
شدند غرق حیا پیش ابر احسانت کسان که قصه‌ی دریا و وصف کان کردند
جناب جاه تو پاینده باد کز ازلش مقر معدلت و منزل امان کردند