چون نظام الملک در نزع اوفتاد | گفت الهی میروم در دست باد | |
خالقا، یا رب ، به حق آنک من | هرکرا دیدم که گفت از تو سخن | |
در همه نوعی خریدارش شدم | یاری او کردم و یارش شدم | |
بر خریداری تو آموختم | هرگزت روزی به کس نفروختم | |
چون خریداری تو کردم بسی | هرگزت نفروختم چون هر کسی | |
دردم آخر خریداریم کن | یار بییاران توی، یاریم کن | |
یا رب آن دم یاریم ده یک نفس | کان دمم جز تو نخواهد بود کس | |
دیده پر خون دوستان پاک من | چون بیفشاند دست از خاک من | |
تو بده دستی در آن ساعت درست | تا بگیرم دامن فضل تو چست |