آن کیست بر آن سپهر اعظم

آن کیست بر آن سپهر اعظم وان کیست ورای هر دو عالم
از خاک یکی سواد افتد وز آب درو بلاد احکم
کم کار ولی درو جهان گم کم نام ولی دو کون ازو کم
در نور جبینش حج اکبر در نقش نگینش اسم اعظم
جایی مرو و به خود فرو شو در نسخه‌ی توست این لغت ضم
در حرف نخست باز یابی اسرار زمین و آسمان هم
گر بر سر سر این معما افتاد دلت زهی مکرم
خوش باد شب و خجسته روزت رو رو که جهان شدت مسلم
گنگ از دل درج سر به مسمار چون شرح دهد زبان گنگم
یک ذره سپهر و هفت خورشید یک نم ز شراب چارکون یم
عطار ز سر عشق بر گوی انوار صفات و ذات مبهم
تو نور هوای آن جهانی بر خاک فتاده ناگهانی