فداک ابی و امی این تمشی
|
|
براق آمد مگر بر عزم عرشی
|
تورا چه عالم و چه عرش و چه فرش
|
|
که صد عالم ورای عرش و فرشی
|
کنون روحانیان عرش را بین
|
|
چو سر بر خط نهاده انس و وحشی
|
تویی سلطان مطلق در دوعالم
|
|
که خط دادندت انس و جان به خوشی
|
ز بس کامد به نزدیک تو جبریل
|
|
شده چون دحیه الکلب قریشی
|
چو اندر عالم جان اوفتادی
|
|
از آن بی سایه دایم میدرفشی
|
چو دایم رحمة للعالمینی
|
|
بران جرم دو عالم را ببخشی
|
نگردد مطلع بر نقش تو کس
|
|
که تو برتر ز نه طالق بنفشی
|
چو تو برتر ز افلاکی بجز حق
|
|
که داند تا چه نوری و چه نقشی
|
فسبحان الذی اسری بعبده
|
|
الی الملکوت و الجبروت کله
|