ای کاش درد عشقت درمانپذیر بودی
|
|
یا از تو جان و دل را یکدم گزیر بودی
|
در آرزوی رویت چندین غمم نبودی
|
|
گر در همه جهانت مثل و نظیر بودی
|
میخواستم که جان را بر روی تو فشانم
|
|
ور بر فشاندمی جان چیزی حقیر بودی
|
عشقت مرا نکشتی گر یکدمی وصالت
|
|
یا پایمرد گشتی یا دستگیر بودی
|
کی پای دل به سختی در قیر باز ماندی
|
|
گر نی به گرد ماهت زلف چو قیر بودی
|
زان می که خورد حلاج گر هر کسی بخوردی
|
|
بر دار صد هزاران برنا و پیر بودی
|
گفتی که با تو روزی وصلی به هم برآرم
|
|
این وعده بس خوشستی گر دلپذیر بودی
|
گر شاد کردیی تو عطار را به وصلت
|
|
نه جان نژند گشتی نه دل اسیر بودی
|