باده ناخورده مست آمده‌ایم

باده ناخورده مست آمده‌ایم عاشق و می پرست آمده‌ایم
ساقیا خیز و جام در ده زود که نه بهر نشست آمده‌ایم
خیز تا از خودی برون آییم که به خود پای بست آمده‌ایم
چون شکستی نبود جانان را ما ز بهر شکست آمده‌ایم
در جهانی که مست هشیار است هوشیاران مست آمده‌ایم
ناقصان بلی خویشتنیم کاملان الست آمده‌ایم
هستی و نیستی ما بنماند ما مگر نیست هست آمده‌ایم
ما چنین خوار نیستیم الحق که به عمری به دست آمده‌ایم
همچو عطار در محیط وجود به عنایت به شست آمده‌ایم