هرچه دارم در میان خواهم نهاد
|
|
بی خبر سر در جهان خواهم نهاد
|
آب حیوان چون به تاریکی در است
|
|
جام جم در جنب جان خواهم نهاد
|
زین همت در ره سودای عشق
|
|
بر براق لامکان خواهم نهاد
|
گر بجنبد کاروان عاشقان
|
|
پای پیش کاروان خواهم نهاد
|
جان چو صبحی بر جهان خواهم فشاند
|
|
سر چو شمعی در میان خواهم نهاد
|
سود ممکن نیست در بازار عشق
|
|
پس اساسی بر زیان خواهم نهاد
|
گر قدم از خویش برخواهم گرفت
|
|
از زمین بر آسمان خواهم نهاد
|
مرغ عرشم سیر گشتم از قفس
|
|
روی سوی آشیان خواهم نهاد
|
تا نیاید سر جانم بر زبان
|
|
مهر مطلق بر زبان خواهم نهاد
|
زهر خواهد شد ز عیش تلخ من
|
|
صد شکر گر در دهان خواهم نهاد
|
آستین پر خون به امید وصال
|
|
سر بسی بر آستان خواهم نهاد
|
دست چون می نرسدم در زلف دوست
|
|
سر به زیر پای از آن خواهم نهاد
|
در زبان گوهرافشان فرید
|
|
طرفه گنجی جاودان خواهم نهاد
|