عکس روی تو بر نگین افتاد
|
|
حلقه بشکست و بر زمین افتاد
|
شد جهان همچو حلقهای بر من
|
|
تا که چشمم بر آن نگین افتاد
|
دور از رویت آتشم در دل
|
|
زان لب همچو انگبین افتاد
|
آب رویم مبر که بی رویت
|
|
قسم من آه آتشین افتاد
|
تا که خورشید چهرهی تو بتافت
|
|
شور در چرخ چارمین افتاد
|
خوشهی عنبرین زلفت تورا
|
|
ماه و خورشید خوشه چین افتاد
|
زلف مگشای و کفر برمفشان
|
|
که خروشی در اهل دین افتاد
|
مشک از چین طلب که نیم شبی
|
|
چینی از زلف تو به چین افتاد
|
در ز چشمم طلب که هر اشکی
|
|
به حقیقت دری ثمین افتاد
|
دست شست از وجود هر که دمی
|
|
در غم چون تو نازنین افتاد
|
دل ندارم ملامتم چه کنی
|
|
بی دل افتادهام چنین افتاد
|
می ندانم تو را بدین سختی
|
|
با من مهربان چه کین افتاد
|
دل عطار چون نه مرغ تو بود
|
|
ضعف در مخلبش ازین افتاد
|