در لغز آتش سده و مدح سلطان محمود

یکی گوهری چون گل بوستانی نه زر و به دیدار چون زر کانی
به کوه اندرون مانده‌ی دیرگاهی به سنگ اندرون زاده‌ی باستانی
گهی لعل چون باده‌ی ارغوانی گهی زرد چون بیرم زعفرانی
لطیفی برآمیخته با کثافت یقینی برابر شده با گمانی
نه گاه بسودن مر او را نمایش نه گاه گرایش مر او را گرانی
هم او خلق را مایه‌ی زورمندی هم او زنده را مایه‌ی زندگانی
ازو قوت فعل بری و بحری ازو حرکت طبع انسی و جانی
غم عاشقی ناچشیده ولیکن خروشنده چون عاشق از ناتوانی
چو زرین درختی همه برگ و بارش ز گوگرد سرخ و عقیق یمانی
چو از کهربا قبه‌ای برکشیده زده بر سرش رایت کاویانی
عجب گوهرست این گهر گر بجویی مر او را نکو وصف کردن ندانی
نشان دو فصل اندر او بازیابی یکی نوبهاری یکی مهرگانی
ز اجزای او لاله‌ی مرغزاری ز آثار او نرگس بوستانی
به عرض شبه گوهر سرخ یابی ازو چون کند با تو بازارگانی
کناری گهر بر سر تو فشاند چو مشتی شبه بر سر او فشانی
ایا گوهری کز نمایش جهان را گهی ساده سودی و گاهی زیانی
نه سنگی و سنگ از تو ناچیز گردد مگر خنجر شهریار جهانی
یمین دول میر محمود غازی امین ملل شاه زاولستانی
شهی خسروی شهریاری امیری که بدعت ز شمشیر او گشت فانی
ملک فره و ملکتش بیکرانه جهان خسرو و سیرتش خسروانی