به در او دو هفته خدمت کن
|
|
وز در او به آسمان دریاز
|
آسمان برترست ز ابر بلند
|
|
آسمان یافتی بر ابر مناز
|
آز اگر بر تو غالبست مترس
|
|
سوی آن خدمت مبارک تاز
|
آب آن خدمت شریف کشد
|
|
آتش آرزو و آتش آز
|
هیچ شه را چنین وزیر نبود
|
|
مملکتدار و کار ملک طراز
|
در همه چیزها که بینی هست
|
|
خلق را عجز و خواجه را اعجاز
|
بر شه شرق فرخست به فال
|
|
فال او را سعادتست انباز
|
تا ولایت بدو سپرد ملک
|
|
گشت گیتی چو کلبهی بزاز
|
متواتر شدهست نامهی فتح
|
|
گشته ره پر مرتب و جماز
|
فتح مکران و در پیش کرمان
|
|
ری و قزوین و ساوه و اهواز
|
ور نکو بنگری به راه در است
|
|
نامهی فتح بصره و شیراز
|
از پس فتح بصره، فتح یمن
|
|
وز پس هر دو ، فتح شام و حجاز
|
شاد باش ای وزیر فرخ پی
|
|
دل به شادی و خرمی پرداز
|
دوستان را بیافتی به مراد
|
|
سر دشمن بکوفتی به جواز
|
شکر شاهیت از طراز گذشت
|
|
می خور از دست لعبتان طراز
|
نوبهارست و مطرب از بر گل
|
|
برکشیده بر آسمان آواز
|
خوش بود بر نوای بلبل و گل
|
|
دل سپردن به رامش و به گماز
|
خوش خور و خوش زی ای بهار کرم
|
|
در مراد و هوای دل بگراز
|
تو بر این بالش و فکنده خدای
|
|
از تو اندر همه جهان آواز
|
فرخی بندهی تو بر در تو
|
|
از بساط تو برکشیده دهاز
|