در مدح خواجه عبد الرزاق بن احمد بن حسن میمندی

خانه‌ی او بهشت شد که درو غمگنان را ز غم کنند آزاد
نزد آن خواجه خادمانش را هست پاداش خدمتی هفتاد
هیچ شه را چنین وزیر نبود هیچ مادر چنو کریم نزاد
جمع شد نزد او هزار هنر که به شادی هزار سال زیاد
پدر و مادر سخاوت و جود هر دو خوانند خواجه را داماد
پیش دو دست او سجود کنند چون مغان پیش آذر خرداد
هر که او معدن کریمی جست به در کاخ او فرو استاد
آفتاب کرام خواهد کرد لقب او خلیفه‌ی بغداد
تا به مرداد گرم گردد آب تا به دی ماه سرد گردد باد
تا به وقت خزان چو دشت شود باغهای چو بتکده‌ی نوشاد
با دل شاد باد چو شیرین دشمنش مستمند چون فرهاد
روزگارش خجسته باد و بر او مهرگان فرخ و همایون باد