در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصر الدین سبکتگین

زر چو کاهست و دست راد تو باد پیشگاه خزانه‌ی تو مهب
خلق را برتر از پرستش تو نیست چیزی پس از پرستش رب
هر که را دستگاه خدمت تست بس عجب نیست گر بود معجب
با همه مهتران یکیست به کسب هر که را خدمتت بود مکسب
از پی خدمت مبارک تو مهتران کهتری کنند طلب
مر ترا معجزاتهای قویست زیر شمشیر تیز و زیر قصب
روز هیجا که برکشی ز نیام خنجری چون زبانه‌ای ز لهب،
نشناسد ز بس طپد مریخ که حمل برج اوست یا عقرب
هر کجا جنگ ساختی، بر خون بتوان راند زورق و زبزب
هر که با تو به جنگ گشت دچار با ظفر نزد او یکیست هرب
دشمنت هر کجا نگاه کند یا نهان جای اوست یا مهرب
مسکن دشمن تو بود و بود هر زمینی کز او نروید حب
ای به آزادگی و نیکخویی نه عجم چون تو دیده و نه عرب
آنچه تو کرده‌ای به اندک سال اندر اخبار خوانده نیست و هب
بازگیری به تیغ روز شکار گرگ را شاخ و شیر را مخلب
باز کردی به تیغ وقت شکار پیل را ناب و استخوان و عصب
جز تو نگرفت کرگ را به کمند ای ترا میر کرگگیر لقب
بس مبارز که زیر گرز تو کرد پشت چون پشت مردم احدب
کشتن شیر شرزه‌ی تبت چشم زخم تو شاه بود سبب
تا بود «سیستان» برابر «بست» تا بود «کش» برابر «نخشب»