برخیز نگارا که ز فرمودهی خسرو
|
|
موزون غزلی چون قد دل جوی تو دارم
|
نیکوست که در پیش تو خوانم غزل شاه
|
|
زیرا که هوای رخ نیکوی تو دارم
|
بشنو ز من اشعار ملک ناصردین را
|
|
کز شوق همین جای به پهلوی تو دارم
|
« در هر دو جهان آرزوی روی تو دارم
|
|
در دست ز محصول جهان موی تو دارم
|
زاهد به سوی کعبه و راهب به سوی دیر
|
|
آری من دیوانه سر کوی تو دارم
|
گر با تو به فردوس برین جای دهندم
|
|
در مجمع فردوس نظر سوی تو دارم
|
اندیشه ندارد دلم از آتش دوزخ
|
|
تا راه در آتشکدهی خوی تو دارم
|
یارب خم گیسوی تو آشفته مبادا
|
|
کاشفته دلی در خم گیسوی تو دارم
|
پیوسته بود منزل من گوشه محراب
|
|
وین منزلت از گوشهی ابروی تو دارم
|
در نزد من ارباب کرامت همه ماتند
|
|
وین معجزه از نرگس جادوی تو دارم»
|
شاها غزل شاه، مرا کرده غزل خوان
|
|
این فیض من از نطق سخن گوی تو دارم
|