کو آن می دیرسال زودافکن تو | محراب دل من ز حیات تن تو | |
میخانه مقام من به و مسکن تو | خم بر سر من، سبوی در گردن تو |
□
خود را به سفر بیازمودم بیتو | جان کاستم و عنا فزودم بیتو | |
هم آتش غم به دست سودم بیتو | هم سودهی پای هجر بودم بیتو |
□
ای راحت سینه، سینه رنجور از تو | وی قبلهی دیده، دیده مهجور از تو | |
با دشمن من ساختهای دور از من | با دوری تو سوختهام دور از تو |
□
ای شاه بتان، بتان چون من بندهی تو | در گریهی تلخم از شکرخندهی تو | |
تو بادی و من خاک سر افکندهی تو | چون تند شوی شوم پراکندهی تو |
□
کردم به قمار دل دو عالم به گرو | تن نیز به دستخون سپردم به گرو | |
ماندم همه و نماند چیزی با من | من ماندم و نیم جان و یکدم به گرو |
□
ای چشم بد آمده میان من و تو | داده به کف هجر عنان من و تو | |
از نطق فروبست زبان من و تو | من دانم و تو درد نهان من و تو |
□
دل هرچه کند عشق فزون آید از او | شد سوخته بوی صبر چون آید از او | |
شاید که سرشک خون برون آید از او | کان رنگ بزد که بوی خون آید از او |
□
تب کرد اثر در رخ و در غبغب تو | مه زرد شد اندر شکن عقرب تو | |
چون هست فسون عیسی اندر لب تو | افسون لبت چون نجهاند تب تو |
□
کو عمر؟ که داد عیش بستانم از او | کو وصل؟ که درد هجر بنشانم از او | |
کو یار؟ که گر پای خیالش به مثل | بر دیده نهد دیده نگرانم از او |
□
صد ساله ره است از طلب من تا تو | در بادیهی طلب من آیم یا تو | |
جانی به سه بوسه شرط کردم با تو | شرطی به غلط نرفت ها من، ها تو |