در مرثیه‌ی خاقان اعظم منوچهر پسر فریدون شروان شاه

ای روز پیکران به مه چارده شبه ناخن چو ماه یک شبه ده ده برآورید
سرهای ناخن از رخ و رخ از سرشک گرم چون نقش بر زر و چو زر از گه برآورید
اندر سه دست ندبه زنان بر سر دو پای شیون به بام و باغ خورنگه برآورید
خرگاه عیش در شکنید و به تف آه ترکانه آتش از در خرگه برآورید
گر خون کنید خاک به اشک روان رواست کاین خاک خواب‌گاه منوچهر پادشاست

کو آن سپه کشیدن و توران شکستنش یال یلان و گردن گردان شکستنش
ز آب سنان بر آن نی چون شاخ خیزران بازار آتل ونی خزران شکستنش
ز آن هندی چو آینه‌ی چین به چین و هند رایات رای و قدر قدرخان شکستنش
کو آن خراج ری ز عراق آوریدنش کو آن مصاف غز به خراسان شکستنش
کو رای کعبه کردن و قندیل زر زدن و آن زور دست مجلس و میدان شکستنش
نقش طراز خامه‌ی توفیق بستنش مهر سجل نامه‌ی خذلان شکستنش
از نیزه طاق ابروی گردون گشادنش وز حمله کرسی سر کیوان شکستنش
چون خور بر اسب قله‌ی سنجان برآمدن از نعل قله قلة ثهلان شکستنش
از خنجر دو رویه سه کشور گرفتنش وز برچخ سه پایه دو سلطان شکستنش
نی آتش از شهاب و نه قاروره از فلک از آب تیغ لشکر شیطان شکستنش
بازارگان عیش و ز جام بدخش جرم بازارگان جرم و بدخشان شکستنش
در حجله‌ی طرب ز پری پیکران چین ناموس نوعروس سلیمان شکستنش
بر لعلشان ز گاز نهادن هزار مهر وز گاز مهر صفوت ایشان شکستنش
زینسان هزار کام دل و آرزوی جان در چشم و دل بماندن و در جان شکستنش
در خانه رایتش ملک الموت چون شکست سودی نداشت رایت خصمان شکستنش