در مدح رکن‌الدین ارسلان شاه بن طغرل

هست کمیتش سپهر جوزهری بر دمش پاردم جوزهر چنبر ماهش سزد
زلف و زنخدان حور پرچم و طاسش رسد کوثر و مدهامتان آب و گیاهش سزد
سلطنت امروز ختم بر پسر طغرل است کیت حق پروری در گهر طغرل است

داور روی زمین خواندش اکنون فلک کز همه سلجوقیان داندش افزون ملک
رویش طغرای سعد، رایش خضرای فتح اینت مبارک همای، آنت همایون فلک
ز آب حسامش فلک رنگ برد چون زمین ز آتش خشمش زمین دود شود چون فلک
جوف فلک تاکنون پر نشد از کاینات از هنر شهریار پر شد اکنون فلک
وز پی آن تا زند سکه به نام بقاش می‌زند از افتاب آقچه موزون فلک
وز پی آن تا کند جامه‌ی بختش سپید می‌کند از قرص ماه قرصه‌ی صابون فلک
رشوت حلمش دهد جوشن مریخ را چون به کف شاه دید تیغ زحل‌گون فلک
خامه‌ی مصریش راست در دهن افیون مصر فتنه که خیزد از آن بردهد افیون فلک
دید که در لشکرش قیصر هارون شده است زانگله‌ی زهره ساخت زنگل هارون فلک
چون گه کین بنگرند زیر کف و راه شاه ابلق پر خون زمین، ازرق پر خون فلک
از پی عید ظفر پوشند از گرد و خون شقه‌ی اطلس زمین کسوت اکسون فلک
فتح و ظفر با بقاش عهد فرو بسته‌اند دولت دوشیزه را عقد فرو بسته‌اند

هیبت او کوه را بند کمر درشکست صولت او چرخ را سقف قمر در شکست
طالعش افکند دست در کمر آسمان چون زحلش طوق دید طرف کمر درشکست
خسرو مهدی نیت آصف غوغای عدل بر در دجال ظلم آمد و در درشکست
تیرش جبریل رنگ باد و پر از فتح و نصر خانه‌ی اهریمنان زیر وزبر درشکست
گر به دو پر درشکست ملک خسان را چه شد ملک سبا جبرئیل هم به دو پر درشکست