در مرثیه‌ی فلکی شروانی

عطسه‌ی سحر حلال من فلکی بود بود به ده فن ز راز نه فلک آگاه
زود فرو شد که عطسه دیر نماند آه که کم عمر بود عطسه‌ی من آه
جانش یکی عطسه داد و جسم بپرداخت هم ملک الموت گفت یرحمک الله