خاقانیا نجات مخواه و شفا مبین
|
|
کرد شفاعت علت و زاید نجات، بیم
|
کاندر شفاست عارضهی هر سپید کار
|
|
واندر نجات مهلکهی هر سیه گلیم
|
خواهی نجات مهلکه منگر نجات بیش
|
|
خواهی شفای عارضه مشنو شفا مقیم
|
نفی نجات کن که نجاتی است بس خطر
|
|
دور از شفا نشین که شفائی است بس سقیم
|
رو کاین شفا شفا جرف است از سقر تورا
|
|
آن را شفا مخوان که شقائی است بس عظیم
|
قرآن شفا شناس که حبلی است بس متین
|
|
سنت نجات دان که صراطی است مستقیم
|
تا زین نجات جا طلبی در ره نجات
|
|
جناتبان نه جات دهد نه ره سلیم
|
از حق رضا طلب که شفائی است آن بزرگ
|
|
وز دین حدیث ران که نجاتی است آن قدیم
|
ترسم تو بس نجات تو و درد تو شفاست
|
|
ناجی راستی شوی ای باژگونه تیم
|
راه ابتدا خدای نماید پس انبیا
|
|
زر اول آفتاب دهد پس کف کریم
|
دریا به دست ابر به طفلان مهد خاک
|
|
شیر کرم فرستد و او یا در یتیم
|