در هجو

ریسمان از رگ جان سازم و سوزن ز مژه دیده را دوختن لعل قبا فرمایم
اول از عودم خائیده‌ی دندان کسان آخر از سوخته‌ی عالم دندان خایم
گر به من دندان کردند سپید این رمزی است کاول و آخر دندان کسان را شایم