ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی | سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی | |
دردمندان بلا زهر هلاهل دارند | قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی | |
رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم | شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی | |
دیده ما چو به امید تو دریاست چرا | به تفرج گذری بر لب دریا نکنی | |
نقل هر جور که از خلق کریمت کردند | قول صاحب غرضان است تو آنها نکنی | |
بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد | از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی | |
حافظا سجده به ابروی چو محرابش بر | که دعایی ز سر صدق جز آن جا نکنی |