در بی‌اعتنایی به دنیا

چون ز تبریز رسم سوی هرات هم به ری رهگذری خواهم داشت
عقرب از طالع تبریز و ری است نه ز عقرب ضرری خواهم داشت
من چو برجیس ز حوت آمده‌ام سرطان مستقری خواهم داشت
گر چه دریاست عراق از سفرش نه امید گهری خواهم داشت
تشنه لب بر لب دریا چو صدف سرو تن پی سپری خواهم داشت
صدفش چشم ندارم لیکن از نهنگش حذری خواهم داشت
عزلتی دارم و امن اینت نعیم زین دو نعمت بطری خواهم داشت
هیچ درها سوی درها نبرم که نه زین به درری خواهم داشت
گرچه آتش سرم و باد کلاه نه پی تاجوری خواهم داشت
نه در هیچ سری خواهم کوفت نه سر هیچ دری خواهم داشت