خبر یافتن پدر مجنون از عشق او به لیلی

گفتی که: به کین آن قبیله داریم هزار کید و کینه
ما را که ز مهر سینه چاک است از کینه‌ی دیگران چه باک است»
بیچاره پدر چو قیس را دید وز وی سخنان عشق بشنید
دربست زبان ز گفتن پند بگست ز بند پند پیوند
انداخت ز فرط نیک‌خواهی کارش به عنایت الهی