به مصر درآمدن زلیخا و نثار افشاندن مصریان بر وی

بدین آرایش شاهانه رفتند به دولت سوی دولت‌خانه رفتند
سرایی، بلکه در دنیا بهشتی ز فرشش ماه، خشتی مهر، خشتی
به پای تخت زر مهدش رساندند گهروارش به تخت زر نشاندند
ولی جانش ز داغ دل نرسته از آن زر بود در آتش نشسته
مرصع تاج بر فرقش نهادند میان تخت و تاج‌اش جلوه دادند
ولیکن بود از آن تاج گران سنگ به زیر کوه از بار دل تنگ
فشاندندش به تارک گوهر انبوه ولی بود آن بر او باران اندوه
در آن میدان که را باشد سر تاج که صد سر می‌رود آنجا به تاراج؟