سبب نظم جوهر آبدار سبحةالابرار

چرخ کحلی سلب ازرق‌پوش همچو ابنای زمان زرق‌فروش
سبحه‌ی عقد ثریا در دست خواست بر گوهر این سبحه، شکست
گفتم این رشته‌ی گوهر به کفت که بود نقد بلورین صدفت،
گرچه بس لامع و نورافشان است، نور این سبحه دو صد چندان است
نور آن روی زمین را بگرفت نور این کشور دین را بگرفت
نور آن چشم جهان روشن کرد نور این دیده‌ی جان روشن کرد
گرچه آن گوهر بحر کهن است، این نور آیین در درج سخن است
گرچه در سلک زمان آن پیش است، چون درآری به شمار این بیش است
گرچه آن را نرسد دست کسی، بهره‌ور گردد ازین دست بسی
گرچه آن هموطن ماه و خورست این به خورشید ازل راهبرست