تدبیر کردن حکیم در ولادت فرزند پس از نکوهش شهوت و زن

ملک خوبی را به رخها شاه بود شوکت شاهی (به) او همراه بود
گردن او سرفراز مهوشان در کمندش گردن گردنکشان
پاکبازان از پی دفع گزند از دعا بر بازویش تعویذبند
پنجه‌اش داده شکست سیم ناب دست هر فولادباز و داده تاب
گوش جان را کن به سوی من گرو! شمه‌ای از دیگر احوالش شنو!
لطف طبعش در سخن مو می‌شکافت لفظ نشنیده، به معنی می‌شتافت
در لطایف، لعل او حاضر جواب در دقایق فهم او صافی، چو آب
چون گرفتی خامه‌ی مشکین رقم آفرین کردی بر او لوح و قلم
جانش از هر حکمتی محفوظ بود نکته‌های حکمت‌اش محظوظ بود