دست و پایش ز بند بگشادند | خوردنیهاش پیش بنهادند | |
هر چه دادندش از غذا و دوا | همه را خورد بیخلاف و ابا | |
تا چو گاوان از آن شود فربه | شد خود او از خیال گاوی، به! |
دست و پایش ز بند بگشادند | خوردنیهاش پیش بنهادند | |
هر چه دادندش از غذا و دوا | همه را خورد بیخلاف و ابا | |
تا چو گاوان از آن شود فربه | شد خود او از خیال گاوی، به! |